هر روز نامه ای از برایم می آمد...
با اسم مستعار "تنهایی"
او مرا شفق میخواند. به! که چه تشبیه زیبایی...
نامه ها را یک به یک می خواندم. آخرین نامه اش امروز بود.
با نامه هایش خو گرفتخ بودم تا که امروز...
عنوان نامه اش پریشانم کرد. " خداحافظ شفق"
خدایا چه میبینم؟ تنهایی چه میگوید؟ نامه را باز کردم. از اعماق وجودم می سوختم. نامه را می خواندم:
دوست تنهای من شد کابوس. با من بود و نبود افسوس
باز "تنهایی" و تنهایی. باز هم شبهای شیدایی
یار دیرین مرا خاکیان بی رحم ربودند. من و خاکیان؟ هرگز. عشق من خداحافظ خداحافظ...
سیل اشکم مهار ناشدنی بود. بله او راست میگفت. چند روزی بود که با من با "او" و او "تنهای" تنها بود.
آه ای یار قدیمی، ای مونس شبهای بی ستاره ام مرا ببخش. باز هم بازی و عشق و من و این خاکیان بی احساس؟ نه! نه این
بار نمی مانم نمی مانم. باز می آیم...
از این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
روز های دانشجویی,به عنوان هدیه روز مادر به مادرم تقدیم
salam lotfan nazar yadeton nare...
175514 بازدید
194 بازدید امروز
32 بازدید دیروز
288 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian