×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

donyay khatkhatee

haghighat

هر روز نامه ای از برایم می آمد...

هر روز نامه ای از برایم می آمد...


با اسم مستعار "تنهایی"


او مرا شفق میخواند. به! که چه تشبیه زیبایی...


نامه  ها را یک به یک می خواندم. آخرین نامه اش امروز بود.


با نامه هایش خو گرفتخ بودم تا که امروز...


عنوان نامه اش پریشانم کرد. " خداحافظ شفق"


خدایا چه میبینم؟ تنهایی چه میگوید؟ نامه را باز کردم. از اعماق وجودم می سوختم. نامه را می خواندم:


دوست تنهای من شد کابوس. با من بود و نبود افسوس


باز "تنهایی" و تنهایی. باز هم شبهای شیدایی


یار دیرین مرا خاکیان بی رحم ربودند. من و خاکیان؟ هرگز. عشق من خداحافظ  خداحافظ...


سیل اشکم مهار ناشدنی بود. بله او راست میگفت. چند روزی بود که با من با "او" و او "تنهای" تنها بود.


آه ای یار قدیمی، ای مونس شبهای بی ستاره ام مرا ببخش. باز هم بازی و عشق و  من و این خاکیان بی احساس؟ نه! نه این


بار نمی مانم نمی مانم. باز می آیم... 


گرچه  نشانش بی نشانی بود و اسمش اسم بی همتا ولی من می نوشتم از ته قلبم با خط پشیمانی


جمعه 27 شهریور 1388 - 3:50:44 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آشناهای غریب همیشه زیادند


....


از این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است


روز های دانشجویی,به عنوان هدیه روز مادر به مادرم تقدیم


salam lotfan nazar yadeton nare...


نمی ترسم که بعد از تو


sarabe


mitarsam az


az in negahe


1 khaste


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

175336 بازدید

16 بازدید امروز

32 بازدید دیروز

110 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements